زهی باغ زهی باغ که بشکفت زبالا
زهی قدر و زهی بدر تبارک و تعالی
زهی فر زهی نور زهی شر زهی شور
زهی گوهر منثور زهی پشت و تولی
زهی ملک و زهی مال زهی قال و زهی حال
زهی پر و زهی بال بر افلاک تجلی
چو جان سلسله ها را بدرد به حرونی
چل ذالنون و چه مجنون چه لیلی و چه لیلا
علم های الهی ز پس کوه بر آمد
چه سلطان و چه خاقان چه والی و چه والا
چه پیش آمد جان را که پس انداخت جهان را خمش باش ( همایون شجریان ) ( دریافت)
بزن گردن آن را که بگوید که تسلا
چو بی واسطه جبار بپرورد جهان را
چه ناقوس چه ناموس چه اهلا و چه سهلا
گر اجزای زمینی وگر روح امینی
چو آن حال ببینی بگو جل و جلاله
گر افلاک نباشد به خدا باک نباشد
دل غمناک نباشد مکن بانگ و علالا
فروپوش فروپوش نه بخروش نه بفروش
تویی باده مدهوش یکی لحظه بپالا
تو کرباسی و قصار تو انگوری و عصار
بپالا و بیفشار و لی دست میالا
خمش باش خمش باش در این مجمع اوباش
مگو فاش مگو فاش زمولی و زمولا.
مولانا